از 2 دلار در روز تا اتاقهای هیئت مدیره Fortune 500. داستان من را بخوانید من در یک شهر کوچک در هند بزرگ شدم. یک کودک دوستانه ، خانه من آشفته بود. خودم را کنار زدم و عصبانی شدم. در سن 15 سالگی ، من در کارخانه ای کار کردم که در آن 12 ساعت در روز کار می کردم و فقط 2 دلار حقوق روزانه داشتم. آخرین فرصت منفجر شده با خواندن مجلات تجاری در گوشه کارخانه ، رویایی متولد شد. آیا می توانم زندگی خود را بهبود ببخشم؟ احساس اطمینان که مقصد من آزادی است ، برای یک کودک 15 ساله - به نظر می رسید یک رویای لوله است. تحصیلات تنها راه نجات بود. دوستانم به دانشگاه رفتند ، اما من توانایی پرداخت هزینه را نداشتم. آیا من آخرین فرصت خود را دمیده بودم؟ حقوق یک ساله در سال 1995 ، یک موسسه جدید رایانه ای درهای شهر ما را باز کرد. شهریه بیشتر از حقوق یک سال بود ، اما من برای کلاس اول که اشتیاقم را پیدا کردم بودجه را جمع کردم: برنامه نویسی. من در آنجا همسرم را ملاقات کردم و دیوانه وار عاشق یکدیگر شدیم. ازدواج ما مورد تأیید قرار نگرفت! سرانجام من مجبور شدم فقط با یک چمدان پر از لباس از خانه فرار کنم. بعد از ازدواج ما به کانادا سفر کردیم و زندگی جدیدی را شروع کردیم.
نمایش نظرات